شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
ای داده خـونِ حـنجـر تو آبـرو به من گردیده با تلظّیّ خود رو به روبه من
با آن که گـریـه کـردی وآبی نـدادمتدادی بهخـنـده آب زخون گـلو به من
تا بـشـنوم صدای تویک بارالعـطـشمثل بـرادرت عـلـی اکـبـربگو به من
شستم زخون پاکتورخسارخویش رادادی زحلق تشنهات آب وضو به من ازبسکه بود ذبح تودردست من عظیم آمـد نـدای تـسـلیت از ذات هـو به من تـیـر جـفـا را چوکشیدم زحـنـجـرت میگفت وصف حال تورا موبه موبهمن
نفرین به حرمله،بهخدا میخورم قسمبیـش از سپاه کوفه ستم کرد او به من
این غنچهای که تیرجفا کرده پرپرشتازه گرفته بود دراین دشت خوبه من
با آنکه رنگ وبوی خـدایی بود مرابخشید خون حنجر تو رنگ وبوبه من
چشمی فکن به"میثم"بیآبـرو حـسینتـنـهـا دهـد نـگـاه شـمـا آبــروبـه مـن